سفارش تبلیغ
صبا ویژن
صلی الله علیک یا ابا عبدالله

رمضان آمد و من آمده ام
باز هم قید خودم را زده ام

 

راه گم کرده ترین بنده منم
پیش چشمان تو شرمنده منم

 

میزبانی و منم مهمانت
لقمه ای اشک بده از خانت

 

رمضان آمده با طعم دعا
سفره انداخته اند در همه جا

 

سر این خوان همه نوع آدم هست
شاه اگر هست گدایی هم هست

 

عمر یک سال جلوتر رفته
از خودم حوصله ام سرفته

 

یازده ماه گناه آلودم
من همانم که همیشه بودم

 

چشم، حقّ بدنم را خورده
هر کسی خواست دلم را برده

 

خو گرفته است به بن بست خودم
طاقتم طاق شد از دست خودم

 

سالها در تن خود گم شده ام
تاجر سفره ی گندم شده ام

 

لحظه هایم به تجارت رفته
از کفم این همه فرصت رفته

 

مددی من به خودم برگردم
جان بگیرم به تنم برگردم

 

روسیاهم خدایا چه کنم ؟
بی پناهم خدایا چه کنم؟

 

من بدم شاه ولی بد نکند
پشت در آمده را رد نکند

منبع:




نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93 مرداد 2 توسط امیر محمد ایزدی خواه

در روز عاشورا یاران امام به میدان می آمدند و رجز خوانی میکردند یعنی ام و رسم خود و نام پدر خود و کنیه خود را میگفتند. بعد از این یکس از یاران به میدان آمد و نظم رجز خوانی را به هم ریخت.آمد و گفت:انا مجنون الحسین و بعد لباس خود را پاره کرد عمر سعد گفت سریع او را با تیر بزنید.سپس یکی تیر اندازان تیری به سوی او پرتاب کرد.تیر به سینه ی او برخورد کرد ولی اتفاقی نیفتاد و تیر را بیرون کشید سپاهیان عمر سعد تعجب کردند. و گفت سینه مرا اربابم حسین بوسیده است.




نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - چهارشنبه 93 مرداد 2 توسط امیر محمد ایزدی خواه

بر خاتم انبیا محمد مصطفی صلوات


نوشته شده در تاریخ یادداشت ثابت - سه شنبه 93 مرداد 1 توسط امیر محمد ایزدی خواه

شهادت امیر مومنان حضرت علی بن ابی طالب (ع) برا تمام مسلمانان جهان تسلیت باد.




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 94 تیر 14 توسط امیر محمد ایزدی خواه

شهادت امیر مومنان حضرت علی بن ابی طالب (ع) برا تمام مسلمانان جهان تسلیت باد.




نوشته شده در تاریخ یکشنبه 94 تیر 14 توسط امیر محمد ایزدی خواه

شهادت امام محمد باقر بر تمامی عاشقان آن حضرت تسلیت باد.




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 93 مهر 10 توسط امیر محمد ایزدی خواه

بخش چهارم-سال ولادت امام حسین


سبط پیامبر صلی الله علیه و آله در سال چهارم هجری (1) ، چشم به دنیای وجود گشود. و گفته شده که در سال سوم بوده (2) و راویان در مورد ماه ولادت آن حضرت، اختلاف دارند و اغلب بر آنند که در ماه شعبان و در روز پنجم از آن می باشد (3) و بعضی از آنان روز ولادت را معین نکرده اند بلکه گفته اند چند شبی از شعبان گذشته، به دنیا آمد (4) و بعضی از مورخان این موضوع را نادیده گرفته و به گفتن
اینکه در شعبان به دنیا آمده اکتفا نموده اند (5) و بعضی از بزرگان بر این باورند که آن حضرت در آخر ربیع الاول ولادت یافته و این بر خلاف مشهوراست پس توجهی به آن نمی شود (6) .

 96.jpg

پاورقی:

(1) ابن عساکر، ترجمة امام الحسین علیه السلام ص 38. تهذیب الاسماء 163:1. مقاتل الطالبیین، ص84. مقریزی، خطط 285:2. بستانی، دائرة المعارف 48:7. جوهرة الکلام فی مدح السادة الاعلام، ص116. الافادة فی تاریخ الأئمة السادة از یحی بن الحسین (متوفی 424 ه) از کتابهای کپی شده کتابخانه امام حکیم. الذریّة الطاهرة از کتابهای خطی کتابخانه عمومی حضرت امیر المؤمنین علیه السلام. مجمع الزوائد 194:9. اسد الغابة 18:2. الارشاد، ص198.
(2) اصول کافی 463:1. مقریزی، خطط 285:2. الاستیعاب (چاپ شده در حاشیه الاصابة) 392:1.
(3) طبرانی،المعجم الکبیر از مخطوطات کتابخانه حضرت امیر المؤمنین علیه السلام. تحفة الازهار و زلال الانهار از مخطوطات کتابخانه عمومی امام کاشف الغطاء. مقریزی، خطط 285:2.
(4) امتاع الاسماع،ص187. اسد الغابة 18:2 الذریة الطاهرة، ص101.
(5) فتح الباری فی باب مناقب ‏الحسن و الحسین ‏علیه السلام 75:7.
(6) المقنعة، ص467. التهذیب 41:6. الدروس 8:2.

 




نوشته شده در تاریخ جمعه 93 مرداد 3 توسط امیر محمد ایزدی خواه

بخش سوم-اندوه و گریستن پیامبر بعد از ولادت

هنگامی که مژده تولد سبط پیامبر اکرم به آن حضرت داده شد، بلا فاصله به خانه بضعه اش فاطمه علیها السلام شتافت، در حالی که قدمهایش را سنگین بر می داشت و غم و اندوه بر او چیره گشته بود، پس با صدایی گرفته و اندوهناک صدا زد: «ای اسما! پسرم را نزد من بیاور».
اسما، وی را به آن حضرت داد. پیامبر اورا در آغوش گرفت و بسیار بر او بوسه زد، در حالی که گریه را سر داده بود. اسما پریشان شد و گفت: «پدر و مادرم فدای تو باد از چه رو می گریی؟!».
پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی که چشمانش از اشک پر بود، به وی پاسخ داد: «بخاطر این پسرم می گریم».
حیرت و سرگردانی بر او دست یافته بود و معنای این پدیده و موضوع آن را درک نمی کرد. پس به سخن آمد و گفت: «او هم اکنون به دنیا آمده است».
پیامبر با صدایی از غم و اندوه، بریده به وی پاسخ داد و فرمود: «گروه جفاکار بعد از من او را می کشند، خداوند شفاعتم را از آنان دور سازد...».


62.jpg


سپس با اندوه برخاست و اسما را محرمانه گفت: «به فاطمه خبر مده چرا
که وی تازه فارغ شده است...» (1) .
پیامبر صلی الله علیه و آله غرق در اندوه و غم، از خانه بیرون رفت؛ زیرا او از غیب خبر یافته بود چه مصیبتها و بلاهایی که هر موجود زنده ای را سراسیمه می سازد، بر این فرزندش خواهد گذشت.

 

پاورقی :

(1) مسند امام زید، ص 468 و در امالی صدوق، ص199 آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله حسین را بعد از تولدش گرفت و سپس در حالی که می گریست، وی را به صفیه دختر عبدالمطلب سپرد و گفت: «خداوند لعنت کند قومی را که کشنده تو باشند و این را سه بار فرمود». صفیه گفت: پدر و مادرم فدایت باد! چه کسی اورا می کشد؟ فرمود: «گروه جفا کار از بنی امیه».




نوشته شده در تاریخ پنج شنبه 93 مرداد 2 توسط امیر محمد ایزدی خواه

قالب وبلاگ